آهنگ های ویژه بیشتر
00:00 00:00

متن ترانه 'روزگاری'

روزگاری، من و دل، ساکنِ کویی بودیم
ساکنِ کویِ بتِ عربده‌جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله‌مویی بودیم
کس در آن سلسله، غیر از من و دل، بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند، نبود
نرگسِ غمزه‌زنش، این‌همه بیمار نداشت
سنبلِ پُرشکنش، هیچ گرفتار نداشت
این‌همه مشتری و گرمیِ بازار نداشت
اول آن‌کس که خریدار شدش، من بودم
باعثِ گرمیِ بازار شدش، من بودم
عشقِ من شد سببِ خوبی و رعناییِ او
داد، رسوایی من، شهرتِ زیباییِ او
بس که دادم همه‌جا شرحِ دلاراییِ او
شهر پُر گشت ز غوغایِ تماشاییِ او
این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد
کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد
روزگاری، من و دل، ساکنِ کویی بودیم
ساکنِ کویِ بتِ عربده‌جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله‌مویی بودیم
کس در آن سلسله، غیر از من و دل، بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند، نبود
نرگسِ غمزه‌زنش، این‌همه بیمار نداشت
سنبلِ پُرشکنش، هیچ گرفتار نداشت
این‌همه مشتری و گرمیِ بازار نداشت
اول آن‌کس که خریدار شدش، من بودم
باعثِ گرمیِ بازار شدش، من بودم
عشقِ من شد سببِ خوبی و رعناییِ او
داد، رسوایی من، شهرتِ زیباییِ او
بس که دادم همه‌جا شرحِ دلاراییِ او
شهر پُر گشت ز غوغایِ تماشاییِ او
این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد
کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد

نظرات (۰ نظر)

ارسال نظر

00:00 00:00