دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی بیاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
برکارگاه دیده بی خواب میزدم
هر مرغ فکر که از سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره تو به مضراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه به رخ مهتاب میزدم
چشمم به روی ساغیو گوشم بقول چنگ
فالی به چشمو گوش در این باب میزدم
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی بیاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
برکارگاه دیده بی خواب میزدم
هر مرغ فکر که از سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره تو به مضراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه به رخ مهتاب میزدم
چشمم به روی ساغیو گوشم بقول چنگ
فالی به چشمو گوش در این باب میزدم
نظرات (۰ نظر)