عجب دلشوره ای داره نگاهت باز می ترسم
که از دستت بدم تنهاییام چندین برابر شه
شبا هی می پرم از خواب و وحشت دارم از اینکه
عقاب فال تو فنجون قهوه یک کبوتر شه
تو می خندی و من پر میشم از عطر اقاقی ها
و باور می کنم این حال بد میتونه بهتر شه
بزار هر چی می خوان مردم بگن وقتی نمیدونن
بزار تا گوش عالم از صدای ساز ما کر شه
میای پیشم برام بارون بیار بارون بی وقفه
که شاید سرزمین خشک تقدیرم یه کم تر شه
بگو می مونی و اردیبهشت عمر من میشی
بزار این سوز و سرمای زمستون مهلتش سر شه
تماشات کردم و یک لحظه بود عاشق شدن اما
محاله یک نفس دلبستگیم از قبل کمتر شه
اگر گاهی منو بی حوصله می بینی و خسته
بدون که وقتشه چتر وجودت سایه گستر شه
میای پیشم برام بارون بیار بارون بی وقفه
که شاید سرزمین خشک تقدیرم یه کم تر شه
بگو می مونی و اردیبهشت عمر من میشی
بزار این سوز و سرمای زمستون مهلتش سر ش
نظرات (۰ نظر)