وقتی نیستی میمیرم با اینکه قلبم میزنه
همه ی حرف دلم رو اشک گرمم میزنه
خالی و ساکت و سردم مثه یه تنگ بلور
تو بیای نفس میاد؛ دوباره آفتاب میزنه
«تو بیا تا که دلم دیوونه بازی بلده
تو بیا تا که دلم سر به بیابون نزده
تویی آروم دل من
تو شدی هم نفس من
تو بخون و تو برقص و تو بخند
روی این دره ی غم پلی ببند»
همه ی دلخوشی من؛ حلقه ی زلف سیاته
دل من منتظره؛ خیره به در ؛ چشم براته
من مثه یه چراغ سوخته وسط یه چلچراغم
من یه بعدظهر جمعه ام نمیاد کسی سراغم
مثه کشتی شکسته م ؛ که تنش به گل نشسته
تو سرش صدای موجه ولی ماسه پاشو بسته
تو بیا تا که دلم دیوونه بازی بلده
تو بیا تا که دلم سر به بیابون نزده......
تویی آروم دل من
تو شدی هم نفس من
تو بخون و تو برقص و تو بخند
روی این دره ی غم پلی ببند»
همه ی دلخوشی من؛ حلقه ی زلف سیاته
دل من منتظره؛ خیره به در ؛ چشم براته
نظرات (۰ نظر)