این چه عشقی بشود وای از آن چشمان تو
دوست دارم بشوم نیمه ی پنهان تو
این تو این احساس من دلبر حساس من
جز تو چشمانم نبیند دگر
چه خوش است به کام من که شدی تمام من
بی تو بلدایم ندارد سحر
می شود خلاصه کرد
در تو یک دنیا را
ای که دل را میفریبی
مه روی زیبای من
ای شب یلدای من
در دلم تو بی رقیبی
کارم از کار گذشت
من شکارت شدم
ای که چشمت چو آهو
رد عطرت برده است
هوش من را با خودش
دلبر پر هیاهو
چشمان خمارت عقل من ربوده است
وقتی که تو باشی خاطرم آسوده است
باران که ببارد دیگر وقت عاشقیست
باران که ببارد دلتنگی که ساده نیست
می شود خلاصه کرد
در تو یک دنیا را
ای که دل را میفریبی
مه روی زیبای من
ای شب یلدای من
در دلم تو بی رقیبی
کارم از کار گذشت
من شکارت شدم
ای که چشمت چو آهو
رد عطرت برده است
هوش من را با خودش
دلبر پر هیاهوی
نظرات (۰ نظر)