اومدم مثل یه ببر کینه توز
حقمو بگیرم و شبانه روز
عقبِ شغال قاتل بودم
بی خبر از اینکه با دیدن تو
دیدن حالت خندیدن تو
خودمم قاتل این دِل بودم
توی این جنگل قانون مُرده
همه چی رنگ جنون داره جنون
ما چی بودیم و چی هستیم اِلا
دو تا قرقاول غلتیده به خون
توف به اون زات تباهی که نخواست
بگذرم با تو از این سَدِ سیاه
اوف به اون سق سیاهی که نذاشت
بگذریم با من از این شهر تباه
بوی خون فرا گرفته قصه را
طعم خون میده تمام کلمات
ای به جرم من مجازات شده
همه ی قافیه های من فدات
توف به اون زات تباهی که نخواست
بگذرم با تو از این سد سیاه
اوف به اون سق سیاهی که نذاشت
بگذریم با من از این شهر تباه
نظرات (۲ نظر)
بینظییییییر
بسیارعالی…